تعداد صفحه : 33
مقدمه : از صورت شعر حافظ سخن ها ميتوان گفت و بسيار گفته اند. اما همين كه به معني رو مي كني آن شيرين كار به طنازي مي گريزد و از گوشه اي ديگر چشم و ابرو مي نمايد. گويي در تثبت گوش تو زمزمه ميكند و تا بر مي گردي آوازش از عرش ميآيد. زبانش آنچنان ساده و آشناست كه انگار ترانه اش را از عهد گهواره شنيده اي و آنچنان با رمز و معما مي گويد كه پنداري پيامي ست كه از كهكشان هاي دور مي رسد. اين آشنايي رويي و گريز رنگي به دو واسطه است: صورت و معني شعر او. و اين هر دو، به گونه اي اعجاب انگيز همدست و همداستان اند. لفظ چون رنگين كاني ست كه به هر نظر از رنگي به رنگي مي غلتد. و مضمون همچون امواج ناقوسي ست كه در بازگشت از هر زاويه طنيني ديگر دارد. ابهامي كه صفت شاخص شعر حافظ است، تراويده از بريخانة پر نقش هزار آينة ضمير اوست كه بر طيف اسرار آميز زبانش عكس مي اندازد. يگانگي تفكيك ناپذير صورت و معني چون جان و تن زنده. اين ماييم كه مي خواهيم او را زميني با آسماني ببينيم. شعر او چون دور دست افق بوسه گاه آسمان و زمين است. آسماني ست زيرا آنچه از خوبي و پاكي و عدل و امن مي جويد درين تيره خاكدان نمي يابد. و زميني ست، زيرا آنچه از ناز و نوش و نوا ميخواهد در همين ساية بيد و لب كشت فراهم است. پس اشاره اش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمين مي گردد. (1) حافظ خواجه شمس الدين محمد شيرازي در حدود سال 726 در اواخر حكومت ايلخانان و ويرانگري مغول در شيراز زاده شد مادرش كازروني بود و پدرش از كوهپايه هاي اصفهان بود كه به شيراز مهاجرت كرده بود. حافظ از كودكي به علوم زمانش آشنا شد و با حافظه نيرومندي كه داشت قرآن را
مبلغ قابل پرداخت 6,800 تومان